۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

حالا که خوشبختانه شماعي زاده زنده است ، مبادا ديگر کاري به کارش داشته باشيم ها ! زنده که توجه نميخواهد .

حسن شماعي زاده ، خوب يا بد ، محبوب ترين يا محبوب تر يا محبوب ، هر چه که هست ، همان است که با رفتنش ، چه ها خواهيم نوشت و چه ها خواهيم کرد .
اين درد گويي ريشه در تاريخ ما دارد که مولانا هم از ناليده است .
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

که تا ناگه ز یک دیگر نمانیم

کریمان جان فدای دوست کردند

سگی بگذار ما هم مردمانیم

غرض ها تیره دارد دوستی را

غرض ها را چرا از دل نرانیم

گهی خوشدل شوی از من که میرم

چرا مرده پرست و خصم جانیم

چو بعد مرگ خواهی آشتی کرد

همه عمر از غمت در امتحانیم

کنون پندار مردم آشتی کن

که در تسلیم ما چون مردگانیم

چو بر گورم بخواهی بوسه دادن

رخم را بوسه ده کاکنون همانیم

خمش کن مرده وار ای دل ازیرا

به هستی متهم ما زاین زبانیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر