۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

فراخوان براى موضوع داغ فيـــــــلـــــتــــــريـــنــــــــگ و راههاى مقابله با آن

با شدت گرفتن موج جديد فيلترينگ سايتها و فضاي مجازي ، لزوم اطلاع رساني و نزديكي به ماه خرداد و احتمال تشديد اين فرايند از سوي حكومت ، به دعوت دوستان براي روز جمعه اين هفته موضوع داغي تحت عنوان " فيلترينگ و راههاي مقابله با آن " خواهيم داشت كه از همه دوستاني كه بتوانند در اين زمينه راههايي ارايه فرمايند دعوت ميشود با ارسال لينك مطالب خود به بالاترين ، اين موضوع بسيار مهم را غني بخشند . لطفا لينكها را در بخش علم و تكنولوژي قرار دهيد و حتما از برچسب " فيلترينگ " استفاده فرماييد .
دوستان خارج از بالاترين هم ميتوانند آدرس مطلب خود را به ايميل من ارسال فرمايند و يا در وبلاگ اطلاع فرمايند . با سپاس .

۱۳۸۹ اردیبهشت ۶, دوشنبه

آرش کمانگیر – سیاوش کسرائی


۰برف می بارد،

برف می بارد به روی خار و خارا سنگ

کوه ها خاموش

دره ها دلتنگ

راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ

بر نمی شد گر ز بام کلبه ای دودی

یا که سوسوی چراغی، گر پیامیمان نمی آورد

رد پاها گر نمی افتاد، روی جاده ها لغزان

ما چه می کردیم در کولاک دل آشفته و دمسرد

آنک، آنک کلبه ای روشن،

روی تپه، روبروی من،

در گشودندم،

مهربانی ها نمودندم

زود دانستم که دور از داستان خشم برف و سوز

در کنار شعله آتش

قصه می گوید برای بچه های خود، عمو نوروز

ـ « گفته بودم زندگی زیباست.

گفته و ناگفته، ای بس نکته ها کاینجاست

آسمان باز،

آفتاب زر،

باغ های گل،

دشت های بی در و پیکر،

سر برون آوردن گل از درون برف،

تاب نرم رقص ماهی در بلور آب،

بوی خاک عطر باران خورده در کهسار،

خواب گندم زارها در چشمه مهتاب،

آمدن، رفتن، دویدن

عشق ورزیدن،

در غم انسان نشستن،

پا به پای شادمانی های مردم پا کوبیدن،

کار کردن، کارکردن،

آرمیدن،

چشم انداز بیابان های خشک و تشنه را دیدن،

جرعه هایی از سبوی تازه آب پاک نوشیدن

گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن

هم نفس با بلبلان کوهی آواره، خواندن

در تله افتاده آهو بچگان را شیر دادن

نیمروز خستگی را در پناه دره ماندن

گاه گاهی،

زیر سقف این سفالین بام های مه گرفته،

قصه های در هم غم را ز نم نم های باران ها شنیدن

بی تکان گهواره رنگین کمان را،

در کنار بام دیدن،

یا شب برفی، پیش آتش ها نشستن

دل به رویاهای دامن گیر و گرم شعله بستن.

آری، آری زندگی زیباست.

زندگی آتشگهی دیرنده پابرجاست

گر بیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیداست

ورنه: خاموش است و خاموشی گناه ماست.»

پیرمرد آرام و با لبخند:

کنده ای در کوره افسرده جان افکند،

چشمهایش در سیاهی های کومه جستجو می کرد!

زیر لب آهسته با خود گفتگو می کرد.

ـ« زندگی را شعله باید برفروزنده،

شعله ها را هیمه سوزنده

جنگل هستی تو، ای انسان!

جنگل، ای روییده آزاده

بی دریغ افکنده روی کوه ها دامان

آشیان ها بر سر انگشتان تو جاوید،

چشمه ها در سایبان های تو جوشنده،

آفتاب و باد و باران بر سرت افشان،

جان تو خدمتگزار آتش،

سربلند و سبز باش ای جنگل انسان!

زندگانی شعله می خواهد، صدا سر داد عمو نوروز

ـ«شعله ها را هیمه باید روشنی افروز

کودکانم، داستان ما، ز «آرش» بود.

او به جان خدمتگزار باغ آتش بود.

روزگاری بود.

روزگار تلخ و تاری بود،

بخت ما چون روی بدخواهان ما تیره،

دشمنان بر جان ما چیره،

شهر سیلی خورده هذیان داشت.

بر زبان بس داستان های پریشان داشت

زندگی سرد و سیه چون سنگ

روز بد نامی،

روزگار ننگ

غیرت اندر بندهای بندگی پیچان،

عشق در بیماری دل مردگی بی جان

فصل ها فصل زمستان شد

صحنه گلگشت ها گم شد،

نشستن در شبستان شد

در شبستان های خاموشی

می تراوید از گل اندیشه ها عطر فراموشی.

ترس بود و بال های مرگ،

کس نمی جنبید، چون بر شاخه برگ از برگ

سنگر آزادگان خاموش،

خیمه گاه دشمنان پرجوش.

مرزهای ملک،

همچو سرحدات دامنگستر اندیشه، بی سامان

برج های شهر،

همچو باروهای دل، بشکسته و ویران.

دشمنان بگذشته از سرحد و از بارو.

هیچ سینه کینه ای در برنمی اندوخت،

هیچ دل مهری نمی ورزید.

هیچ کس دستی به سوی کس نمی آورد.

هیچ کس در روی دیگر کس نمی خندید

باغ های آرزو بی برگ، آسمان اشک ها پربار

گرد مرد آزادگان در بند،

روسپی نامردمان در کار.

انجمن ها کرد دشمن،

رایزن ها گرد هم آورد دشمن،

تا به تدبیری که در ناپاک دل دارند:

هم به دست ما شکست ما براندیشند،

نازک اندیشانشان، بیشرم،

که مباداشان دگر روزبهی در چشم،

یافتند آخر فسونی را که می جستند.

چشم ها با وحشتی در چشمخانه هر طرف را جستجو می کرد،

وین خبر را هر دهانی زیر گوش بازگو می کرد،

«آخرین فرمان،

آخرین تحقیر . . .

«مرز را پرواز تیری می دهد سامان!

«گر به نزدیکی فرود آید،

«خانه هامان تنگ،

«آرزومان کور . . .

«ور بپرد دور،

«تا کجا؟ تا چند؟

«آه!. . . کو بازوی پولادین کو سر پنجه ایمان؟»

هر دهانی این خبر را بازگو می کرد

چشم ها، بی گفتگویی، هر طرف را جستجو می کرد.

پیرمرد، اندوهگین، دستی به دیگر دست می سایید

از میان دره های دور، گرگی خسته می نالید.

برف روی برف می بارید

باد بالش را به پشت شیشه می مالید

ـ «صبح می آمد.»

پیرمرد آرام کرد آغاز.

ـ«پیش لشگر دشمن سیاه دوست،

دشت نه، دریایی از سرباز . . .

آسمان الماس اخترهای خود را داده بود از دست

بی نفس می شد سیاهی در دهان صبح،

باد پر می ریخت روی دشت باز دامن البرز.

لشگر ایرانیان در اضطرابی سخت درد آور،

دو دو و سه سه به پچ پچ گرد یکدیگر؟

کودکان بر بام،

دختران بنشسته بر روزن،

مادران غمگین کنار در،

کم کمک در اوج آمد پچ و پچ خفته.

خلق چون بحری بر آشفته،

به جوش آمد،

خروشان شد،

به موج افتاد،

برش بگرفت و مردی چون صدف

از سینه بیرون داد.

«منم آرش!

چنین آغاز کرد آن مرد با دشمن!

«منم آرش، سپاهی مرد آزاده،

«به تنها تیرترکش آزمون تلختان را

«اینک آماده

«مجوییدم نسب،

«فرزند رنج و کار،

«گریزان چون شهاب از شب،

«چو صبح آماده دیدار.

«مبارک باد آن جامه که اندر رزم پوشندش.

«گوارا باد آن باده که اندر فتح نوشندش

«شما را باده و جامه

«گوارا و مبارک باد:

«دلم را در میان دست می گیرم،

«و می افشارمش در چنگ،

« دل، این جام پر از کین و پر از خون را،

«دل، این بی تاب خشم آهنگ . . .

«که تا نوشم به نام فتح تان در بزم،

«که تا کوبم به جام قلب تان در رزم،

«که جام کینه از سنگ است.

«به بزم و رزم ما امروز، سبو و سنگ را چنگ است.

«در این پیکار،

«در این کار،

«دل خلقی است در مشتم.

«امید مردمی خاموش هم پشتم.

«کمان کهکشان در دست،

«کمانداری کمانگیرم،

«شهاب تیز رو، تیرم.

«ستیغ سربلند کوه، مأوایم.

«به چشم آفتاب تازه رس، جایم.

«مرا تیر است آتش پر،

«مرا باد است فرمانبر،

«ولیکن چاره امروز زور و پهلوانی نیست

«رهایی با تن پولاد و نیروی جوانی نیست

«در این میدان،

«بر این پیکان هستی سوز سامان ساز،

«پری از جان بباید تا فرو ننشیند از پرواز

پس آنگه سر به سوی آسمان بر کرد،

به آهنگی دگر گفتار دیگر کرد،

«درود، ای واپسین صبح، ای سحر بدرود!

«که با آرش ترا این آخرین دیدار خواهد بود

«به صبح راستین سوگند!

« به پنهان آفتاب مهربار پاک بین سوگند!

«که آرش جان خود در تیر خواهد کرد!

«پس آنگه بیدرنگی خواهدش افکند.

«زمین می داند این را، آسمان ها نیز

«که تن بی عیب و جان پاک است

«نه نیرنگی به کار من، نه افسونس،

«نه ترسی در سرم، نه در دلم باک است.

درنگ آورد و یکدم شد به لب خاموش

نفس در سینه ها بی تاب می زد جوش

«ز پیشم مرگ،

«نقابی سهمگین بر چهره می آید.

«به هر گام هراس افکن

«مرا با دیده خونبار می پاید.

«به بال کرکسان گرد سرم پرواز می گیرد

« به راهم می نشیند، راه می بندد،

«به رویم سرد می خندد،

«به کوه و دره می ریزد، طنین زهر خندش را

«و بازش باز می گیرد.

«دلم از مرگ بیزار است،

«که مرگ اهرمن خو آدمیخوار است

«ولی آن دم که ز اندوهان روان زندگی تار است

«ولی آن دم که نیکی و بدی را گاه پیکار است

«فرو رفتم به کام مرگ شیرین است

«همان بایسته آزادگی این است.

«هزاران چشم گویا و لب خاموش،

«مرا پیک امید خویش می داند.

«هزاران دست لرزان و دل پرجوش

«گهی می گیردم گه پیش می راند.

«پیش می آیم

«دل و جان را به زیورهای انسانی می آرایم

« به نیرویی که دارد زندگی در چشم و در لبخند

«نقاب از چهره ترس آفرین مرگ خواهم کند.

نیایش را، دو زانو بر زمین بنهاد.

به سوی قله ها دستان زهم بگشاد.

«برآ ای آفتاب، ای توشه امید!

«برآ، ای خوشه خورشید!

«تو جوشان چشمه ای، من تشنه ای بی تاب

«برآ، سر ریزکن تا جان شود سیراب

«چو پا در کام مرگی تند خو دارم،

«چو در دل جنگ با اهریمن پرخاشجو دارم،

«به موج روشنایی شستشو خواهم،

«ز گلبرگ تو، ای زرینه گل: من رنگ و بو خواهم

«شما ای قله های سرکش خاموش،

«که پیشانی به تندرهای سهم انگیز می سایید،

«که بر ایوان شب دارید چشم انداز رویایی

«که سیمین پایه های روز زرین به روی شانه می کوبید

«که ابر آتشین را در پناه خویش می گیرید

«غرور و سربلندی هم شما را باد!

«امیدم را برافرازید،

«چو پرچم ها که از باد سحرگاهان به سر دارید

«غرورم را نگه دارید،

«بسان آن پلنگانی که در کوه و کمر دارید.

زمین خاموش بود و آسمان خاموش

تو گویی این جهان را بود با گفتار آرش گوش

به بال کوه ها لغزید کم کم پنجه خورشید،

هزاران نیزه زرین به چشم آسمان پاشید.

نظر افکند آرش سوی شهر آرام،

کودکان بر بام،

دختران بنشسته بر روزن،

مادران غمگین کنار در،

مردها در راه.

سرود بی کلامی، با غمی جان کاه،

ز چشمان برهمی شد با نسیم صبحدم همراه

کدامین نغمه می ریزد،

کدام آهنگ آیا می تواند ساخت

طنین گام های استواری را که سوی نیستی مردانه می رفتند؟

طنین گام هایی را که آگاهانه می رفتند؟

دشمنانش در سکوتی ریشخند آمیز،

راه وا می کردند.

کودکان از بام ها او را صدا کردند.

مادران او را دعا کردند.

پیرمردان چشم گرداندند

دختران، بفشده گردنبندها در مشت،

همره او قدرت عشق و وفا کردند

آرش، اما همچنان خاموش،

از شکاف دامن البرز بالا رفت.

و ز پی او،

پرده های اشک پی در پی فرود آمد.

بست یکدم چشمهایش را عمو نوروز!

خنده بر لب، غرق در رویا.

کودکان با دیدگان خسته و پی جو،

در شگفت از پهلوانی ها.

شعله های کوره درپرواز.

باد در غوغا

ـ « شامگاهان:

راه جویانی که می جستند، آرش را بروی قله ها، پی گیر،

باز گردیدند.

بی نشان از پیکر آرش،

با کمان و ترکشی بی تیر.

آری، آری، جان خود در تیر کرد آرش.

کارها صدها، صدهزاران تیغه شمشیر کرد آرش

تیر آرش را سوارانی که می راندند بر جیحون

به دیگر نیمروزی از پی آن روز

نشسته بر تناور ساق گردویی فرو دیدند،

و آن جا را از آن پس،

مرز ایرانشهر و توران باز نامیدند.

آفتاب،

در گریز بی شتاب خویش

سال ها بر بام دنیا پا کشان سرزد.

ماهتاب،

بی نصیب از شب روی هایش، همه خاموش

در دل هر کوی و برزن

سر به هر ایوان و هر در زد.

آفتاب و ماه را در گشت،

سال ها بگذشت.

سال ها و باز،

در تمام پهنه البرز،

وین سراسر قلعه مغموم و خاموشی که می بینید

وندرون دره های برف آلودی که می دانید

رهگذرهایی که شب در راه می مانند

نام آرش را پیاپی در دل کهسار می خوانند

و نیاز خویش می خواهند

با دهان سنگ های کوه، آرش می دهد پاسخ!

میکندشان از فراز و نشیب جاده ها آگاه

می دهد امید.

مینماید راه.

در برون کلبه می بارد.

برف می بارد بر روی خار و خارا سنگ

کوه ها خاموش،

دره ها دلتنگ،

رهها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ

کودکان دیری است در خوابند،

در خواب است عمونوروز،

می گذارم کنده ای هیزم در آتشدان

شعله بالا می رود، پر سوز.

(سیاوش کسرائی)

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

حالا که خوشبختانه شماعي زاده زنده است ، مبادا ديگر کاري به کارش داشته باشيم ها ! زنده که توجه نميخواهد .

حسن شماعي زاده ، خوب يا بد ، محبوب ترين يا محبوب تر يا محبوب ، هر چه که هست ، همان است که با رفتنش ، چه ها خواهيم نوشت و چه ها خواهيم کرد .
اين درد گويي ريشه در تاريخ ما دارد که مولانا هم از ناليده است .
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

که تا ناگه ز یک دیگر نمانیم

کریمان جان فدای دوست کردند

سگی بگذار ما هم مردمانیم

غرض ها تیره دارد دوستی را

غرض ها را چرا از دل نرانیم

گهی خوشدل شوی از من که میرم

چرا مرده پرست و خصم جانیم

چو بعد مرگ خواهی آشتی کرد

همه عمر از غمت در امتحانیم

کنون پندار مردم آشتی کن

که در تسلیم ما چون مردگانیم

چو بر گورم بخواهی بوسه دادن

رخم را بوسه ده کاکنون همانیم

خمش کن مرده وار ای دل ازیرا

به هستی متهم ما زاین زبانیم

۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

با توجه به فتواي سيد علي در خصوص حراميت عدم پرداخت آب بها ، لازم شد که هيچ کدام از قبضهاي آب را پرداخت نکنيم

بايد ميزان نفرت از اين موجود  را نشان داد و از طرف ديگر به سکوت مجبورش کرد . کافي است يک يا دو دوره از قبوض را تحريم نمود تا سيستم آماري آن وزارت خانه اعدادي را که نشان از قدرت مخالفت و مقاومت مدني يک ملت را دارد ثبت نمايد .
به همه اطلاع دهيم و يک مبارزه شفاف مدني را پي ريزي کنيم .




۱۳۸۹ فروردین ۹, دوشنبه

روي قسمتهاي سياه شده جدول خيابان ، سبزه بگذاريم - سبزترين سيزده بدر

رنگ سبز جداول خيابان را هم برنتابيدند و آنرا به رنگ تفکرشان - سياه - در آوردند .
در سيزده بدر ، بر هر قسمت از جدول که سياه بود ، سبزه اي بگذاريم تا هم نماد رويش باشد و هم تقابلي با سياه انديشي حکومت و هم نشاني بر سبز انديشي ما . تعبير اين حرف است که دوباره ميسازمت وطن .

۱۳۸۹ فروردین ۸, یکشنبه

پيشنهاد به سبزها براي سيزده بدر - تا ميتوانيم سبز بپوشيم و نمادهاي سبز داشته باشيم

ثابت شد در چهارشنبه سوري که توان برخورد با مردم در صورت گستردگي و پراکندگي بسيار ضعيف است . بايد از اين برتري بيشتر استفاده بريم . بازي در زمين ما است و حکومت در اين نوع بازي کاملا فلج ميشود . بنابراين بايد در چنين برنامه اي که منحصرا در دست ما است ، قدرت نمايي کنيم . در اين روز کسي نميتواند به رنگ لباس ما گير بدهد . تا ميتوانيم سبز بپوشيم و نمادهاي سبز به همراه ببريم . بايد ايران را سبز کنيم در روزي که ذاتي سبز دارد . هم به يکديگر اعلام حضور کرده ايم ، هم به حکومت اعلام قدرت نمايي نموده ايم و هم با پوشش خبري ، به جهان نويد زنده بودن و پويايي جنبش سبز را داده ايم .

۱۳۸۹ فروردین ۲, دوشنبه

دروغگو خائن است و خائن ترسو است و ترسو امواج ماهواره را هم بر نميتابد

مدتي است که هيچ يک از کانالهاي فارسي زبان ماهواره اي مانند صداي آمريکا و BBC را دريافت نميکنيم .
درها را بسته اند . صدا و سيماي ملي به ميلي تغيير کرده است . به ميل حاکمان نمرودي دوران . مطبوعات  را که قربانش . فعلا که در به دليل آنکه همه چيز آرومه ، در تعطيلات نوروزي به سر ميبرند و پيش از آنهم بيشتر بايد به دنبال ننوشته ها ميگشتيم تا نوشته ها .
هر صداي منتقدي را محکوم به سکوت کرده اند و هر تريبون مستقلي را دستور به خاموشي داده اند .
در فضاي وب ، فيلترينگي ميلياردي انداخته اند و در فضاي جامعه ، بذر سکوت رعب و وحشت را .
اگر اينها از نتايج ظهور و بسط فاشيسم نيست ، پس چيست ؟
اگر دروغي در کار نباشد از شنيدن حرف ديگري چه باک ؟
آي دنيا ، به داد اين ملت برسيد که در حال خفقان است . خفقان .

۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

ساعت 10 تا 12 صبح فردا ، به خاک پاک عزيزانمان بوسه ميزنيم - رو سپيد شديم در سياهي شب

خواستم بنويسم ياد آر ز شمع مرده ، ياد آر
دلم نيامد از روح آن بزرگواران که اينگونه جاري و ساري است در نبض جنبش آزاديخواهي ملت ايران ، به شمع مرده تعبير کنم .
به سراغشان ميرويم . نرم و آهسته نميرويم . آنها تنها نيستند که چيني نازک تنهاييشان ترکي بردارد . آنها حمايت و ياد ملتي اينگونه فرهيخته و دلير را به دنبال دارند . برايشان يک پنجره ميبريم تا از آن ، به هياهوي کوچه بنگرند و ببينند که در سياهي شب ، هموطنانشان چگونه آتشي برافروختند به سوزاندن پليدي ها .
صبر بايد خانواده هاي داغدار را و استقامت بايد ، همه ما را تا رسيدن به صبح پيروزي .
فردا ، مصادف با آخرين پنج شنبه سال ، به گنجينه هاي پنهان خود که راز جاودانگي را معنا کردند ، اداي احترام خواهيم کرد و با سال بد ، سال باد و سالي که نداي ملت ايران به فرياد آزاديخواهي برخواست ، وداع خواهيم کرد .
فردا هم پيمان خواهيم شد براي رسيدن به بهار . بهاري که پشت در است . بگشاي در . بگشاي در . بگشاي .

۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

کروبي : روسای جمهور قبلی مدعی نشده بودند برای ۶۰ کشور الگو هستند و در سازمان ملل هاله نور آنها را فرا گرفته باشد!

حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی در دیدار با جمعی دانشجویان و جوانان شاخه حزب اعتماد ملی استان اصفهان و گیلان گفت ما برای تغییر در اوضاع فعالی کشور وارد این انتخابات شدیم چون متاسفانه جمهوری اسلامی از مسیر خود منحرف شده بودو جمهوریتی که از درون نظام برخاسته دچار استبداد زدگی شده است.


به گزارش سهام نیوز،مهدی کروبی در این دیدار ضمن خوش آمد گویی به میهمانان ضمن تبریک عید باستانی نوروز به تمام ایرانیان و فارسی زبانان کفت: سالی که گذشت و آن ماجرای انتخابات و پیامدهایی که داشت توام با مشکلاتی بود که خداوند را شاکرم برای اینکه در عبور از این تلخی ها یاریمان کرد. مهدی کروبی افزود: واقعیت این بود که ما برای تغییر در اوضاع فعلی کشور وارد این انتخابات شدیم و چون متاسفانه جمهوری اسلامی از مسیر خود منحرف شده بود تلاش کردیم و می کنیم تا جمهوریت به معنای واقعی خود یعنی متکی بر رای مردم و اسلامیت که دین اصلی مردم این سرزمین است به صورت درست اجرا شود.

همان جمهوری اسلامی که در ابتدای انقلاب امام فرمودند، اما متاسفانه جمهوریتی که از درون نظام برخاسته دچار استبداد زدگی شده است و انتخابات اینچنین بی خاصیت شده و فقط اسم و تشریفاتی از آن باقی مانده آنهم با دخالت های متعدد و اعمال نفوذ های فراوان از جانب برخی افراد. لذا میخواهم بگویم که من از همان انتخابات مجلس هشتم متوجه شدم که با ادامه این روند دیگر در ایران انتخابات به معنای واقعی برگزار نخواهد شد.

دبیرکل حزب اعتماد ملی در ادامه افزود: من همیشه در برای خوب برگزار شدن انتخابات تلاش کردم ، همچنین برای گرفتن صلاحیت افرادی که واقعاً به ناحق رد صلاحیت شده بودند.من احساس کردم که انتخابات مجلس هشتم دیگر از آن قماش نیست؛ هرچه تلاش میکنیم کمتر به نتیجه میرسیم و اینکه در شورای نگهبان به جز یکنفر و آنهم دبیر شورا کسی کاره ای نیست و برخی پرونده ها در شورا اصلاً مطرح نمیگردد و برای اولین بار بود که شنیدم یک گروه پرونده افراد را کارشناسی و تعیین میکنند ؛ حالا این گروه چه کسانی هستند نمیدانم!؟ تا اینکه بعد از انتخابات مجلس هشتم از دوست محترممان، جناب آقای امامی جمارانی خواستم تا جلسه ای را ترتیب دهند و از بزرگان مجمع روحانیون مبارز و دوستان دعوت کردند و من گزارشی در آن جلسه ارائه کردم که بسیار برایشان تازگی داشت. به آنها گفتم”انتخابات سالم دیگر برگزار نخواهد شد،اگر این موضوع حل نشود ماجرای مشروطه و انتخابات بی خاصیت را در پی خواهد داشت”. لذا این اندیشه و فکر من صرفاً بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری نیست و این انفجار و اعتراضات مردمی فقط برای این انتخابات نبود چراکه از مجالس هفتم و ریاست جمهوری نهم به بعد و رد صلاحیت های کشترده باعث این انفجار و حوادث این چنینی شد.

بحث ما اینست که باید علت ریشه یابی شود؛ حاکمیت که از بررسی آن سر باز میزند و بجای حل مشکل، آن را به بیگانگان ارتباط میدهد و ما شاهد گرفتاری عده ای از مدیران عالی رتبه کشور با سابقه مدیریتی بالا و حمله به مطبوعات و بازداشت شدن روزنامه نگاران و دانشجویان به این گستردگی هستیم که قطعاً بی سابقه بوده. در همین سال جاری بیش از ۱۰ روزنامه و نشریه توقیف شد؛ به مراکز علمی حمله و بسیاری از دانشجویان را دستگیر و محاکمه کردند، آنهم در سطحی وسیع!

کروبی افزود: آقایان میگویند ۸۵% مردم بر سر صندوق های رای رفتند و رئیس جمهورشان را با رای بسیار بالایی رقبای خود را شکست داد. در صورتی که سه رئیس جمهور قبلی کشور در ۲۴ سال و هرکدام دو دوره پیاپی؛ رئیس جمهور این کشور بودند. دوتن از این بزرگان در انتخابات دوره دومشان با آراء کمتر و فاحش و قابل تاملی نسبت به دور اول پیروز شدند و تنها نفر سوم توانست با آراء نسبتا بیشتری یعنی ۱میلیون و نیم رای بیشتر نسبت به دور اول در انتخابات پیروز شود، در عین حال که شرکت کننده کمتر بود.

حال چگونه باید باور کرد که دولت فعلی با اینهمه تورم و اعتراضات و بیکاری و روابط بین الملل ضعیف اینبار از طرفی ۷ میلیون(نتایج دور دوم سال ۸۴) و از طرف دیگر ۱۷ میلیون(نتایج دور اول سال ۸۴) رای بیشتر کسب کند!! مگر در دوره اول چه معجزه و شق القمری کرده که مردم بخواهند دوباره ریاست ایشان بر قوه مجریه تکرار شود؟

دولتی که بیشترین اعتراضات و جابجایی مدیران و البته لطایف زیادی را نیز به همراه داشت. آیا تعداد زیاد شرکت کننده در انتخابات و آراء خاموشی که اینبار به پای صندوق رای آمدند برای تغییر رئیس جمهوری که میخواست جهان را مدیریت کند نبود؟چرا که روسای جمهور قبلی مدعی نشده بودند برای ۶۰ کشور الگو هستند و در سازمان ملل هاله نور آنها را فرا گرفته باشد!! آیا شرایط سخت اقتصادی انگیزه برای حضور مردم در پای صندوق رای نشد و یا نمیخواستند که مسافتی را تا محل سکونت ایشان بروند و گوجه فرنگی تهیه کنند؟

شاید مردم از اینکه خس خاشاک خطاب شوند و به پای صندوق رای آمدند؟

مهدی کروبی در ادامه این دیدار گفت: من همچنان تاکید می کنم انتخابات غیر طبیعی را داشتیم و این دولت متکی بر رای مردم نیست که نتیجه اش همین انفجار مردمی بود.

مهدی کروبی افزود: البته مثالهای کوچکی زدم که عدله و اسناد فراوانی من جمله دخالت مدیران-توزیع پول-دخالت نیروهای مسلح-تصرف صندوق و تعرفه ها و گزارش تخلفات بسیاری قبل،حین و بعد از انتخابات دوستان از ۲ستاد انتخاباتی معترض در گزارش ۳۷۰ صفحه ای جمع آوری و ارائه دادند که آقایان عنایت و توجه نمیکنند و مکرر میگویند که آنها بدون سند و ارائه هیچ مدرکی صحبت میکنند و یا اصرار بر این دارند مه با ستون پنجم و عامل بیگانه همکاری میکنند.

خودشان هم خوب میدانند که ما نه جاسوسیم و نه از بیگانه خط میگیریم.تنها دلسوز این نظام هستیم و برای حفظ آن تلاش میکنیم و فقط معترضیم.مهدی کروبی در پایان این دیدار از دانشجویان خواست: هیچ گاه مایوس نشوند و مصمم و با اراده به فعالیت خود ادامه دهند. و در راه ایران و امام و شهدا همیشه کوشا باشند.

مير حسين موسوي : حرکتی که آغاز شده برگشت ناپذیر است، ما هیچ وقت به یکسال گذشته بر نخواهیم گشت

مهندس موسوي در پيام خود در آستانه نوروز :
احساس من نسبت به آینده این است که حرکتی که آغاز شده برگشت ناپذیر است، ما هیچ وقت به یکسال گذشته بر نخواهیم گشت، این تغییر ایده ها را باید غنیمت شمرد. من به آینده بسیار امیدوارم، باید به مردم صبر و امید را منتقل کرد، صبر در معنای ایمانی آن، این جنبش چیزی برای خود نمی خواهد، آزادی و بهروزی و سعادت و پیشرفت مردم را می خواهد وقطعا به آن دست خواهد یافت . حرکت بعد از انتخابات و خود انتخابات مردم را به حقوقشان آگاه کرد، باید مردم را به صبر و استقامت دعوت کرد، سال آینده را باید سال صبر و استقامت بدانیم و بنامیم. سال استقامت بر اهداف جنبش سبز تا به نتیجه رسیدن .

۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

از فضاي چهارشنبه سوري استفاده کنيم و تمام ديوارهاي شهر را مزين به نشانها و شعارهاي سبز کنيم

بسيار تاثيرگذار خواهد شد فرداي آنروز که شهر از خواب بيدار ميشود چشممان به در و ديوار شهر مي افتد و به بيشماريمان ايمان مياوريم .
نيروي سرکوب جرات ورود به کوچه ها و محلات را نخواهد داشت و بهترين فرصت است . فقط يادمان نرود مرگ بر ديکتاتور و مرگ بر خامنه اي را در راس شعارهايمان داشته باشيم . علامت V به نشان پيروزي و نشانهاي سبز بر در ديوار شهر .
چه فرصت خوبي است اين اولين مناسبت ملي - آييني پس از نه ماه مبارزه .

هشدار به حراميان حکومت ؛ براي يکبار هم شده عاقل باشيد ودر جشن چهارشنبه سوري مردم را به خود واگذاريد

آنروز آتش است و ترقه . آنروز آتش است و هيجان . آنروز آتش و انبار باروت خشم ملتي که به مبارزات بدون خشونت پايبند است و نميخواهد در دام شما حراميان بيفتد .
اما اين ملت ، از پس از عاشورا راه ديگري را هم تجربه کرده است و آن اينکه در مقابل خشونت ، آرام نماند و دفع حمله کند .
آنشب ، شب مرگ باري برايتان خواهد بود اگر بخواهيد به مردم بتازيد .
آنشب هيچ تضميني نيست که حمله پليد و بي رحمانه شما با قاطعيتي باور نکردني پاسخ داده شود .
حساسيت را درک کنيد و براي يکبار هم شده عاقلانه رفتار کنيد .
بازي براي مردم دو سر برد است . شما مراقب باشيد که باختتان را محترمانه تر بپذيريد .

۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

زنان ، نداي آزاديخواهي و چشمان باز برابري طلبي و چکاد جنبش سبز هستند - روز جهاني زن ، شاد باد


ظلم را هم به درستي قسمت نکرده اند در اين ساليان . چگونه ميتوان انکار کرد نابرابري حقوق زن و مرد را حتي در ظلمي که به آنا ن روا شده است .
و زنان که بيشترين لطمات را تحمل کردند ، صبورانه باليدند و رشد يافتند تا جايي که وقتي خيزش آزاديخواهانه ملت ايران سر باز نمود ، چکاد ( پيشاني ) اين جنبش را ، همين نيمه ديگر به عهده گرفت .
يادم نخواهد رفت بارها و بارها مشاهده عيني خودم را که در تجمعات اعتراضيمان ، آنگاه که همه بوديم و هيچ کداممان را جرات فرياد اول نبود ، فريادي بر آمد از دختي از جمع و پس از آن شروعي بود و حرکتي .
حداقل شام غريبان ميرداماد را نوشتم که آن حضور شبانه و ترسناک را باز هم فرياد حق طلبانه يکي از زنان جنبش به راه انداخت و تبديل شد به آنچه داني .
حداقل نماز جمعه کذايي را نوشتم که زنان و دختران جوان چگونه دليرانه شعار آزادي ايران را سرداده بودند .
حداقل عاشوراي سبز را نوشتم که زير پل کالج دختران جوان چگونه بر بيرحمي حراميان حکومت ميتاختند شانه به شانه در دفاع از حق حضور خود ميجنگيدند .
و حداقل 22 بهمن را نوشتم که آن دختر معصوم ، چگونه باز فريب خورده بود و ميگريست بر حجاب و پوششي که روا نميدانست براي مبارزاتش .
اگر روزي دست دهد ، آن رشادتها ، شعور و بلوغ  را به قلم کاملتر خواهم آورد اما امروز ، تنها به شاد باش روز جهاني زن بسنده ميکنم و فردايي آزاد و برابر را براي همه ملت ايران در هر جنس و زبان و قوميت و اعتقادات آرزو ميکنم .

۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه

به همسنگران شهيدم - چهارشنبه سوري جايتان سبز است اما پنج شنبه به خاکبوستان مياييم


سخت است نوشتن اينگونه متني که اشک ميطلبد و قلم شکستن . لعنت باد بر آنان که عزيزان ما را ، جوانان شريف و شاد اين ملت را ، چون خفاشاني بددل که شکار پروانه ميکنند ، از ما ربودند و به دل سياه خاک سپردند . لعنت بر آنان باد .
اما امروز ، روز شادي است . بهار منتظر است و بوي آن به مشام ميرسد و دل را ميبرد تا رقص شعله .
شعله اي بر خواهيم افروخت و گرد آن پاي خواهيم کوبيد در مقدم بهار .
اما يادمان نرود که پنجشنبه آخر سال ، زيرخاکيهاي با ارزشي داريم که روحشان جاري است و ساري در روح جنبش و چشمشان ( همان چشمان باز که دل را به آتش ميکشد ) در انتظار .
وعده گاه ما ، پنجشنبه صبح ، مزار شهدا . شروع حرکت از قطعه 257

۱۳۸۸ اسفند ۱۴, جمعه

مام ميهن ، ايران بانوي بزرگ ، روز جهاني زن بر تو و بر دختران دليرت گرامي باد


ايران جان ، ايران بانوي عزيز ، دخترکانت امروز قد کشيده اند . رشيد شده اند و بس دلير . به حق خواهي برخواسته اند و پيشاپيش پسرانت به ميدان آمده اند . چيز زيادي نميخواهند . حق مساوي ميخواهند و آزادي را ميجويند .
بدين بهانه ، تماميت خواهان بر آنان ميتازند و حبس و بند و اعدام را نويدشان ميدهند . باتوم بر سرشان ميکوبند و تير بر قلبشان ميزنند .
اما غافلند از چشماني باز که جاودان شد و همه چشمان بسته را به چالش کشيد . غافلند از آنکه نداي ايران بانو ، نداي آزاديخواهي جهان شد . آنان غافلند از پيروز خون بر شمشير .
ايران بانو ، تو بمان و اتحاد فرزندانت را ببين . ببين چگونه پسران و دخترانت ، در کنار هم به آرمانهاي خود که همانا برابري و آزادي است خواهند رسيد و دوباره خواهند ساخت نام بلند مام ميهن را . ايران را .

۱۳۸۸ اسفند ۱۳, پنجشنبه

مرجع تقليد من نه صانعي است و نه مکارم . عقل و وجدان من است وميگويد حبس و اعدام محکوم است

آنچه مراجع تقليد ديني ميگويند براي مقليدنشان محترم است . منهم يک مرجع تقليد دارم که حرفش برايم حجت است . مرجع تقليد من ، اعدام را محکوم ميداند در شکل کلي آن و اين عمل بدوي را قتل عمد قانوني ميشناسد .
عقل من ، اعتراض را حق هر شخص ميداند و دگر انديشي را لازمه پيشرفت . مرجع تقليد من عقل من است . با من رشد ميکند و به بلوغ ميرسد . مرجع تقليد من به تو و به تفکرات تو احترام ميگذارد و عقل جمعي را حکم ميداند . حکمي قابل تغيير بر حسب زمان و مکان و اين يعني وجدان جمع يا همان هيئت منصفه .
اعدام محکوم است .

انصاف بده کدام آزادتريم ؟ مجيد توکلي که در بند ، نامه عفو رهبري را پاره ميکند يا من که در آزادي ، ساکتم .


خبر آمد از پشت ديوارهاي بتني اوين که نماد شجاعت جنبش دانشجويي ايران ، نامه درخواست عفو از رهبر را پاره کرده است و به صراحت فرياد برآورده که اين شخص سيد علي خامنه اي است که بايد مورد عفو مردم قرار گيرد و نه دانشجويي که حق را ميخواهد .
از ديروز به خود ميپيچم و اين سوال بر من فرو ميريزد که شجاعت ، راست قامتي و اعتقاد بر اعتقادات ، چگونه ميتواند از اسيري در بند ، آزاد مردي چنين بسازد و تعلقات دنيايي چگونه ميتواند از چون مني که به اصطلاح در بند حراميان مستبد حکومت نيستم ، چنين انساني سازشکار و خاموش ايجاد کند .
بر ما مباد سکوت بر فاشيست حاکم و بر ما واجب باد تداوم فرياد حق خواهي و آزادي طلبي .
مجيد عزيز ، راهت را بدون اندکي تعلل ، تداوم خواهيم بخشيد . اين موج را سر باز ايستادن مباد .

۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

چهارشنبه سوري ، از نقطه ضعف رژيم استفاده خواهيم کرد -پراکندگي در سطح شهر ، بازي باخت باخت براي حکومت

بديهي است که آنها تمام نيروي سرکوبگر خود را در خيابانهاي اصلي و ميادين کليدي شهرها مستقر خواهند نمود . بنابراين سطح محله ها ، متعلق به ما است . نقطه ضعفهاي متعددي دارند در جمع کردن و سامان دادن آن روز به ميل خود که ميتوانيم بر همه آنها دست بگذاريم .
راس ساعت 6 بعدالظهر از ترافيک شهر استفاده خواهيم کرد و با بوق سبز ، شروع مراسم چهارشنبه سوري را به يکديگر نويد خواهيم داد .
از شروع تاريکي هوا ، مراسم آتش بازي خود را شروع خواهيم کرد . گرد آتش جشني خواهيم گرفت که دقيقا عزاي غم مداران رژيم است . ميزنيم و ميرقصيم و مينوشيم و جشنواره نور را در برابر پليدي به زيبا ترين و شاد ترين شکل ممکن گرامي ميداريم .
راس ساعت 10 شب به سنت قاشق زني ، بر سطلهاي خالي و هر وسيله صدا زاي ديگر خواهيم کوبيد تا کوچه به کوچه و محله به محله ، صداي حضور و اعتراضمان را به گوش يکديگر برسانيم و اتحادمان را اثبات کنيم .
پس از آن به ياد عزيزاني که در بينمان نيستند در اين جشن ملي ، شمعهايي را خواهيم افروخت و راهپيمايي سکوتمان را از کوچه ها شروع خواهيم کرد تا هر جا که به يکديگر بپيونديم .

۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

نظر صريح مهندس موسوي در خصوص چهارشنبه سوري : مراسم این روز، یادمان جشنواره نور علیه تاریکی است


در مصاحبه با کلمه ، مهندس موسوي در خصوص مراسم چهارشنبه سوري ميگويد :
مراسم این روز، یادمان جشنواره نور علیه تاریکی است اما علاقمندان به جنبش راه سبز ضمن انکه به نمادها و مراسم ملی و مذهبی دلبستگی دارند، حاضر نیستند که این نوع مراسم ها باعث اذیت و آزار مردم بشود. مخصوصا توجه کنیم که ممکن است مخالفان جنبش بخواهند با برنامه ای که قبلا هم مشابه آن را اجرا کرده اند، جنبش سبز را بدنام کنند. بنده مطمئن هستم که سبزها در هیچ برنامه هنجارشکنانه یا تخریبی که موجب اذیت و ازار مردم بشود شرکت نخواهند کرد. ایجاد انفجار و آتش سوزی با مشی جنبش سبز که تلاش کرده است همواره حرکت هایش مسالمت آمیز و عمیق باشد سازگاری ندارد. سبز بودن به لباس و نماد نیست. سبز بودن به رفتار و اخلاق است. اگر این اصل مهم مورد توجه قرار گیرد و اعضای جنبش یکدیگر را به رعایت آن توصیه کنند، قطعا از آسیب هایی که ممکن است عده ای در لباس جنبش سبز انجام دهند جلوگیری خواهند کرد.

۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

عده اي بي رحمانه به بالاترين ميتازند . اختلافها را فراموش کنيم و يادمان باشد که بالاترين همچنان بالاترين است .

در هفته گذشته ، موج بي سابقه اي از درون و بيرون فضاي بالاترين راه افتاده است و دو هدف را پي ميگيرد . اول اينکه ارزش بالاي اين سايت در جامعه را کمرنگ نشان دهد و دوم اينکه فعالان و روشنگران آزاديخواه سايت را به عنوان عوامل کودتا و مشکوک و غيره تخريب نمايند .
هشيار باشيم که اين دسيسه ها تنها يک دليل دارد و آنهم قدرت نفوذ سايت وزين بالاترين در جنبش اجتماعي امروز ايران است . راهي بسيار بهتر از هک کردن را برگزيده اند . دلسرد کردن . هم مخاطب را و هم کاربران را .
چنين مباد و نيرنگشان بي ثمر باد . هشيار باشيم و ضمن حفظ روحيه و اعتمادمان به يکديگر ، نه عقب نشيني کنيم و نه به اين اباطيل گوش فرادهيم . بالاترين همچنان بالاترين است .

۱۳۸۸ اسفند ۴, سه‌شنبه

از رای من کو تا سیاست آبنباتی سازش - کف مطالبات کاهش نيابد

تصور کنيد ماشينتان را دزديده اند و شما دزد را پيدا کرده ايد در حالي که سوار آن است . ميگويند ماشين تو رو دزديدن ، دارن باهاش پز ميدن . يقه دزد را ميگيري و او هم کتک مفصلي به تو ميزند و چهار تا فحش ناموسي هم بارت ميکند و ساعت دستت را هم به زور ميگيرد . پس از شکايت و هزينه و رفت و برگشت ، قاضي حکم ميدهد که ساعتت را پس دهند ، بابت فحش ها که حقت بوده و بابت کتکي که خورده اي هم طرف دلجويي کند .
همه اينها قبول ، اما اصل ماشين چه ؟
و اينجا قاضي سکوت ميکند مگر اينکه تو دوباره يقه طرف را بگيري . مراقب باش چون اينبار ديگر تو مقصر خواهي شد . به يک فرد محترم که ساعتت را پس داده و بابت کتک زدنت هم دلجويي کرده داري گير الکي ميدهي !

۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

دو پيش فرض غلط و يک نتيجه گيري غير ممکن - آنچه جرس نوشته است .

"شبکه جنبش راه سبز (جرس): فعل و انفعالهای مهمی در کشور در اسفند ماه در شرف وقوع است. این فعل و انفعالها که نتیجه عوامل متعددی است، بعد از 22 بهمن سرعت گرفته است. این فعل و انفعالها با دو موضوع شروع شده است: امر اول آزادی تدریجی کلیه زندانیان جنبش سبز تا عید نوروز و موضوع دوم بازگشت سپاه به پادگانهاست. "

نميدانم چگونه به اين پيش فرضها دست يافته است نگارنده و چگونه جرس آنرا در بخش سياسي خود جاي داده . به راستي آيا اين دو پيش فرض درست است ؟
خير چنين نيست . نه زندانيان سياسي را آزاد کرده اند و نه سپاه به پادگانها بازگشته است .
به نظرم ميرسد که چنين رويکردي به معناي آنست که همه چيز به آرامي برگشته و ديگر مشکلي نيست . برويد و در آسايش بخوابيد .
اما عزيز من ، ما بيداريم .

۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه

رييس جمهور فاشيست ، پلي تکنيک جاي تو نيست - حمايت از محمد یوسف رشیدی

فريادم را تو فرياد کردي عزيز . نخواهم گذارد که سر بر اين راه نهي . نخواهيم گذارد که به جرم بيان حقيقت ، سر بر دار دهي . اين صداي يک ملت بود که از دست تو چون خاري به چشم آن حراميان فرو رفت . اين فرياد يک ملت آزاديخواه بود که جهاني را به چالش کشيد . تو ، هشدار دادي جهان را به تولد و رشد دوباره فاشيست . فاشيستي که ميرود به سلاحهاي کشتار جمعي هم مسلح شود . حمايت از تو ، رسالت من است . رسالت همه ما است .
 محمد یوسف رشیدی یکی از فعالان دانشجویی چپگرای دانشگاه صنعتی امیر کبیر تهران است که در اعتراضات دانشجویی علیه حضور احمدی نژاد در دانشگاه نقش برجسته ای داشت و از زمان سخنرانی محمود احمدی نژاد در دانشگاه پلی تکنیک در تعلیق از تحصیل به سر می برد. او در هنگام سخنرانی احمدی نژاد پلاکارد بزرگی را در مقابل او بالا برده بود که روی آن نوشته شده بود:«رئیس جمهور فاشیست، پلی تکنیک جای تو نیست.

۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

رنگ سبز پرچمم را ندزد ، رنگ سرخش کار دستت ميدهد


آنقدر نادان و بي خردند اين جمعيت که تصور ميکنند با دزديدن رنگ سبز از پرچم ، ذهن و انديشه سبز را هم ميتوانند از ملتي آگاه بدزدند . به اين ابلهان ياد آور ميشوم که پرچم ايران ، يادگار درفش کاوياني و چرم کاوه آهنگر است . دلاوري که ضحاک را از پاي انداخت .
به ضحاک زمان ، به سيد علي خامنه اي برسانيد اين ندا را که بترسد از آن روز که پرچم ايران سبزش را به قدر لحظه اي کنارگذارد و بيرق سرخ برگيرد . تاريخ بياد مياورد چنين روزهايي را و سرنوشت چنگيز مغول و محمود افغان ، سرنوشتي شيرين خواهد بود در نسبت با سرنوشت اين جماعت حرامي دين فروش .

۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

بحث داخلی و خارجی ، از اساس بی معناست . ایرانیان آزادیخواه در هر جای جهان فرزندان مام میهنند .

چه ذلیلانه از بحثهای انتقادی ما بهره میجویند این عمال رژیم . چقدر زبونند و نادان که در فرهنگشان ، نقد به معنای دعواست و دشمنی . و چقدر ابلهند که می اندیشند با چنین بحثهایی ، فرزندان ایران را به اختلاف و تفرقه خواهند افکند .
این حقیر ، به عنوان کسی که در خیابانهای ایران نفسی در خفقان میکشم هنوز ، دست و پیشانی همه هموطنانم را که در خارج از وطن ، برای آزادی و آبادی خانه پدری تلاش میکنند میبوسم ، به همتشان درود میفرستم و پیام عشقم را به پایشان میریزم .
درود بیکران بر فرزندان مام میهن ، که با وجود امکان زندگی بی دغدغه در خاک غربت ، وقت و انرژی و توانشان را صرف هم میهنان و میهنی میکنند که همه دل در گرو آن داریم .
بحث داخلی و خارجی ، از اساس بی معناست . ایرانیان آزادیخواه در هر جای جهان فرزندان مام میهنند .

۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

اهالی محترم اکباتان و غرب تهران ، بچه محلهای سهراب ، شیخ شجاع ساعت 10 صادقیه است

کاش سهراب بود . کاش سهرابها بودند . بوی بهار میاید . بوی آزادی میاید .
فردا ساعت 10 صبح میدان صادقیه همراه با شیخ شجاع . بهترین راه ورود و فتح میدان آزادی . همراه شو عزیز

۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

چند ایراد اساسی به اسب تروای ابراهیم نبوی در خصوص 22 بهمن

مقاله ای از آقای ابراهیم نبوی در سایت جرس منعکس شد که در بالاترین هم بازتاب یافت . برای رسیدن به راهکاری مشترک برای هر چه پر بار شدن تجمع اعتراضی 22 بهمن ، به نقد و تحلیل برخی از قسمتهای آن میپردازم :
1- "اگر ته ریش دارید لازم نیست آن را اصلاح کنید و در این چند روز کوتاهش کنید . . . قبل از راه افتادن در آینه نگاه کنید و سعی کنید به نظر یک حزب اللهی معمولی برسید که می خواهد برای راهپیمایی دهه فجر برود" نه برادر من . نمیدانم طنز میگویید یا نظرتان واقعا همین است . اگر چنین فکر میکنید که زهی افسوس . دوست گرامی ، موفقیت ما در اثبات خلاف این حرف است . بگذارید دنیا بفهمد که مردم ایران ، با این قوم زشت روی و زشت پوش و زشت خوی ، تفاوتی فراوان دارد . دلیل انعکاس زیبای جنبش آزادیخواهی ایران ، زیبایی حضور ما بوده است . بگذار به خود و به دنیا بفهمانیم که ملت ایران ، چگونه ملتی است . دوره این تظاهر به بسیجی بودن ها تمام شده است . اساسا برای خلای از این زشتی ها به میدان آمده ایم . باز هم زشت بیاییم ؟
2- " دادن شعارهای تند در جمع عظیم مشکلی را حل نمی کند، آنچه مهم است تکرار نکردن شعارهای متمرکز دولتی، یا تغییر دادن شعارها " . باز هم با شما مخالفم . حرف دل ما ، چکیده خرد جمعی و خواسته مشترک ما باید تبدیل شود به شعار . شعاری که شعوری نهفته را باز میگوید . اگر چنانکه شما میگویید قرار بود رفتار کنیم ، اوباما نمیفهمید که یا باید با آنها باشد و یا با ما . روسیه نمیفهمید که حمایت از کودتا چه تبعاتی برایش دارد . خودمان به هم نمیفهمانیدیم که دشمن اصلی و هدف غایی ، اصل ولایت فقیه و شخص سید علی خامنه ای است . ما نباید ابتکار عمل را به دست بلندگوهای حکومت بسپاریم . بلندگو شعار حکومتی بدهد و ما هم تکرار نکنیم . ما برنده شدیم ؟ میتوانیم در خانه بمانیم و اصلا شعارها را حتی نشنویم . روز قدس را هم مثال آورده اید و این مشخص میکند که دوری شما از وطن - حالت خوش بینانه - شما را به اشتباه انداخته است . در روز قدس ابتکار عمل دست ما بود و وانتهای حامل بلندگوها ، به کل در میان فریاد جمعیت ، بی اثر و مزحکه شده بود .
3- " شما فقط از زمان آغاز سخنرانی تا پایان آن می توانید سبز باشید، قبل و بعد از آن شما یک شهروند معمولی هستید که برای بزرگداشت انقلاب به خیابان رفته اید. در جیب تان هیچ چیز مشکوکی نگذارید، و بدون دلیل ماجراجویی نکنید و سالم به خانه برگردید.  در این مورد که دیگر واقعا میسپارم به شعور مخاطب و کوتاه میکنم که ما نه برای سخنران حکومتی ارزش قایلیم و نه اصولا آنها اجازه میدهند تا پای جایگاه برویم که آنجا بخواهیم به آن آقا بای بای کنیم . آیا واقعا شما تصور درستی از ظرفیت میدان آزادی و میزان حضور ملت دارید ؟ میدان نهایتا بین 100 تا 150 هزار نفر گنجایش دارد حال آنکه پیش بینی حضور بیش از دو میلیون سبز ، بسیار محتمل است .
نه قربونت ، ما مثل بچه های حرف گوش کن و با ظاهر حزب اللهی و با مخفی کردن نمادهای سبز و بدون شعار ، حضور نخواهیم یافت . ما مثل مردم دلیر و فهیم ایران حضور میابیم .

۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

در حمایت از زندانیان سیاسی - جمعه ساعت 8 شب جلوی زندان اوین تجمع خواهیم کرد


آزادی بی قید و شرط همه کسانی که به جرم آزادیخواهی و به عشق وطن در بند این حکومت اشغالگر اسیر شده اند ، اولین خواست ما است . جمعه ساعت هشت شب ، جلوی در اصلی زندان اوین آنچنان فریاد" مرگ بر دیکتاتور" و" زندانی سیاسی آزاد باید گردد " را سر خواهیم داد که همه عزیزانمان در بندها و سلولهای انفرادی ، پیام عشقمان را به خود دریافت کنند و حرامیان حکومت هم پیام جدی ما را در آستانه تجمع 22 بهمن ، با تمام وجود خود درک نمایند . در صورتیکه این خواسته تا پیش از 22 بهمن به طور کامل تحقق نیابد ،در آن روز، شب سختی برای رژیم قابل تصور است .

۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

وقتی در تاکسی صدای "ای ایران" را از موبایل بغل دستی شنیدم ، اشک در چشمم جمع شد


وقتی صدا در تاکسی پیچید ، ناخودآگاه دستم به سمت گوشیم رفت . فکر کردم گوشی من است که ایران را صدا میزند .
همراهیت را تبریک میگویم . چقدر معنای هموطن بودن به هم هدف بودن نزدیک شد ناگهان . تماسش که تمام شد به لبخندی فهماندمش که همراهیم و به  لبخندی برایم معنی کرد که این درد مشترک ، هرگز جدا جدا درمان نمیشود .

۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

تبریک یک تولد به دو بزرگ مرد . زادروز عیسی سحر خیز در بند و پایمردی مهدی سحر خیز برای آزادی

احکام اعدام عزیزانمان ، مهر دعوتنامه 22 بهمن را رنگین کرد- ایران در سایه دار است ، منشینید خموش .

احکام اعدام فرزندان آزادیخواه ایران و اجرای عجولانه آن در آستانه بزرگترین وحشت رژیم ، به تصور سیاه خودشان ، ترس و وحشت را در جامعه تزریق خواهد کرد . آنها بر این باورند که با دار و دشنه ، میتوانند ستاره ها را از شب بترسانند .
چنین نیست و چنان مباد .
این احکام و این اعدامها ، خونی به چهره هر آزادیخواهی خواهد آورد که شما سیاه اندیشان را تاب مقاومت در برابرش نیست . قدمهای ما را استوار تر و انگیزه مان را قوی تر کردید برای بر کندن پایه های لرزان رژیمتان را . به هوش باشید که تنها ده روز دیگر باقیست تا حضوری که پایانش مباد جز به ساحل سلامت . این موج را سر باز ایستادن نیست و شما را توان هراساندن این ملت فهیم ، آزاده و به جان رسیده .
اگر تا کنون برای آزادی ایران به میدان میامدیم ، فردا ، دلیلی محکم تر داریم :
خون خواهی .

۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

متحد باشیم و اتحادمان را به نمایش بگذاریم : سرود ملی" ای ایران " به عنوان زنگ موبایل مشترک

بگذار نغمه ای دلکش و غرور آفرین ، چون تیر آرش ، مرزهای نامتناهی این موج را مشخص کند . نغمه ای که یاد آور عشق مام میهن است و عزت بخش سرزمین پدری . بیایید در حرکتی هماهنگ ، با هر زنگ موبایل ، سرود ملی ایران را به گوش هم برسانیم و بودن را برای هم تعریف کنیم .

رمز پیروزی جنبش سبز : وحدت ، سازماندهی ، حفظ استراتژی مبارزات بدون خشونت

بگوییم و تکرار کنیم . این سه اصل ، رمز پیروزی ما است . این اصول ، همان چیزی است که کمر دولت کودتا و نظام حامی او را شکسته است . هیچ کس و هیچ چیز نباید اتحاد ما را به خطر اندازد . هیچ مانعی نباید ما را از سازماندهی دور و غافل کند و هیچ کس و هیچ چیز نباید ما را ناخواسته از استراتژی موفق مبارزات بدون خشونت دور نماید .
باور دارم و باورم کن که با حفظ این سه اصل ، ما پیروزیم

اتاق ایده های سبز در friendfeed در انتظار حضور شما است


بسیاری از دوستان ، علاقه مند به حضور در سایت بالاترین هستند و متاسفانه فعلا امکان ارسال دعوت نامه از سوی این سایت وزین ، برقرار نیست . هدف خدمت به آزادی ایران است .به همین مناسبت اقدام به احداث اتاقی در friendfeed کرده ایم جهت پذیرفتن و بحث بر روی ایده های سبز . در صورت تمایل ، با من از طریق میل و یا کامنت زیر همین لینک تماس فرمایید تا دعوت نامه آن اطاق را تقدیم کنم .ارادت مند .SIGHT

۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه

هنر تحریم را از هنرمندان بیاموزیم - سپاس از تحریم کنندگان جشنواره فجر

مقاومت و مبارزه مدنی ، باید در عمق جامعه نهادینه شود . یکبار دیگر هم ، هنرمندان ، این قشر روشن و آوانگارد جامعه ، پیشتاز شده اند . از آنها در هر صنف و موقعیتی بیاموزیم .
از ماه ها پیش زمزمه تحریم جشنواره فیلم فجر از سوی بعضی از فیلمسازان ایرانی در همبستگی با "جنبش سبز" و مخالفت با سرکوب شدید و خشونت آمیز اعتراض مخالفان دولت در خیابان ها، شنیده میشد . اکنون تعداد زيادی از کارگردانان به نام ايران از جمله آقايان بيضايی،سمندريان، رفيعی، رحمانيان، يعقوبی و از مهم‌ترين نمايشنامه نويسان معاصر ايران يعنی محمد چرمشير در این جشنواره حضور ندارند .در بخش فیلم اصغر فرهادی،داریوش مهرجویی ،عزت الله انتظامی و عباس کیارستمی ، فاطمه گودرزی و...و در بخش شعر ساعد باقري ، عبدالجبار كاكايي و سهيل محمودي داوري چهارمين جشنواره شعر فجر را نپذيرفتند.رخشان بنی اعتماد نیز مخالف حضور فیلمش در جشنواره بوده . مخاطبان پرشور سینما و تاتر نیز بر خلاف سالهای گذشته با دعوت از یکدیگر درصدد تحریم این جشنواره اند

۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

شنبه تولد ندا است . مادران عزادار شنبه در پارک لاله تنها نمانند .

ندای ملت ایران . ندا ، دخت ایران . سوم بهمن ، زادروز عزیزی است که بیست و هفتمین شمع زندگیش را ، در غیابش و به شادی روحش برخواهیم افروخت . مادران عزادار ، مادر ندا و دیگر شهدای عزیز جنبش سبز ، ماههاست که شنبه ها در پارک لاله گرد هم میایند . تهدیدشان کرده اند ، کتک خورده اند ، بازداشت شده اند و هنوز از پای ننشسته اند . این شنبه ، مصادف با زادروز ندا ، به آنها بپیوندیم .
باور کن ، باور کن که نوشتن این سطور ، برایم آنقدر سخت و درد آور بود که ادامه اش ناممکنم مینماید . شنبه ساعت5 عصر، مادران جنبش را ، زنان دلیر و داغ دار را همراهی کنیم .

۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه

ندای ملت ایران فراموش نشود. به مناسبت سوم بهمن ، دیوارهای شهر را به نامش آذین کنیم

در یک حرکت هماهنگ و منسجم ، به مناسبت تولد ندا ، هر جا که میتوانیم ، نامش را به یادگار گذاریم . بگذار خواب از چشم حرامیان براباید خاطره آن چشمان باز .

۱۳۸۸ دی ۲۹, سه‌شنبه

آقای خامنه ای ، از خواص سوال نکنید ، مجوز راهپیمایی آزاد بدهید تا ما بعنوان عوام ، موضعمان را نشان دهیم .

تا بحال محور کلام ایشان ، دشمن بوده است . مدتیست که محور دیگری هم اضافه شده به عنوان خواص .
به ایشان یادآوری میکنم که ملت ایران ، به راحتی از خواصی که با تو دست بیعت بدهند ، عبور خواهد کرد پس بهتر است سرمایه بر آنان نگذارید . این ملت است که صلاحیت انتخاب و پذیرش رهبر را دارد و او هم نشان داده است که با اصل ولایت فقیه و با شخص شما ، سر سازگاری ندارد .
اگر میخواهید خود را و موقعیت خود را محک زنید ، سگان خود را ببندید و اجازه حضور آزادانه دهید به ملتی در غالب جنبش سبز . آنزمان خواهید دید که نباید دلخوش بود به مجیز چند سگ درگاه و تقبل تحمیلی چند نفر به قول شما خواص .

۱۳۸۸ دی ۱۵, سه‌شنبه

نه تیر و دشنه ، نه دار و زندون ، ستاره ها رو از شب نترسون

نمایندگان مردم و اصرارشان بر اعدام مردم . وکیل الدوله ها ، در به در لابیهای خانه ملتند تا قانون ننگینی را به تصویب برسانند که به خوش خدمتیشان را به رهبر منحوس انقلاب ثابت کنند .
گویی نمیدانند این خشک مغزان که محکمه وجدان ملت ، حکمی بس سنگینتر برای ایشان صادر خواهد کرد در پس پیروزی این خیزش آزادیخواهانه و در فردای ایران .
آفتاب آزادی که بر فلات ایران بتابد ، ستاره ها ، تک تک توده این مردم دلیر و فرهیخته ، نوری از خود به سرزمین پدری خواهند افشاند که چشم هر شبکوری را به آتش کشد .
حرامیان ، بدانید که نه دار و زندان ، نه تیر و دشنه ، نمیتواند و نخواهد توانست سدی شود در برابر موجی که هیچش سر باز ایستادن نیست .

دانشجویان دلیر و فهیم ایران ؛ نمره قبولیتان را از دست پر مهر مام میهن گرفته اید

در دولت کودتا ، در آموزش عالی تحت امر متقلبترین دانشجو و زیر نظر دفتر نمایندگی ولی فقیه جابر ، اعتصاب و اعتراض دلیرانه شما بزرگوارن ، هزینه ای سنگین برایتان دارد که ملت قدر شناس ایران ، این عظمت مبارزه را فراموش نخواهد کرد .
وطن ما امروز دردمند است و مرهم دردش کمی آزادی است .
بچه ها این کار امروز شماست . چشم این گربه شرقی زیبا و عزیز ما ، به دنبال شماست .
درود بر این نسل فرهیخته و دلیر و بدانند این جوانان و این امیدهای فردای ایران که نمره قبولی در فرهنگ و آزادیخواهی را از دست پر مهر مام میهن خواهند گرفت . فردای ایران ، قدر دان و محتاج تک تک شما است .

۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

با حضور معترضانه خود به رژیم ، 22 بهمن را به یک رفراندم ملی تبدیل کنیم

نه به جمهوری اسلامی . صنوق رای لازم نیست . لازم هست اما ضروری نیست . با حضور قاطع خود در اعتراض و نفی رژیم سراسر جهل و جور و تزویر رژیم جمهوری اسلامی در کل کشور ، فریاد نه خود را به جهان اثبات خواهیم کرد .